رادمانرادمان، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه سن داره

دست میزنه پسرم ....

سلام  پسر گلم.   دیشب من و بابایی کلی ذوق کردیم. انقد شیطون و باهوشی که نگو....   دیشب من و بابا داشتیم با هم حرف میزدیم و توهم کنارمون داشتی با اسباب بازیهات بازی میکردی. بابا تو حرفاش کلمه دست زدن رو به  کار برد .  یهو دیدیم که با دستای کوچمولوت شروع به دست زدن کردی.  فدات بشم من. من وبابا هم  واست دست میزدیم  و تو بلند بلند میخندیدی.  بعدم در حالی که داشتی راه میرفتی و تند تند دست میزدی دیدیم  که ای بابا.............................. قر  هم میدی. کلی بوست کردیم مامانی. فدات بشم من.  بابا هم  به خاطر این کارت...
23 شهريور 1391

5007 بازدید

سلام پسرم   راستی امروز متوجه شدم بازدیدهات از 5000 تا رد شده.به قول خاله حبه 5000 تاییت مبارک.                                  مطمئنم اگه سر مامانت شلوغ نبود  بازددهات بیشتر از این هم میشد. باید مامان رو ببخشی عزیزم                                           &nbs...
20 شهريور 1391

رادمان جونم راه افتاد......

    سلام پسر گم. این روزا همش در حال کنجکاوی و شیطونی هستی. یک ماهه که به کمک مامان و بابا که دستتو میگیرن چند قدم برمیداری یا خودت به تنهایی یکی دو قدم میری.اما امروز رسما مامانی راه افتادی.  یعنی مسافتی رو بدون کمک قدم برداشتی و به سمت مامان اومدی.  الهی فدات بشم که خودتم از ذوقی که داشتی با شادی جیغ میکشدی. مبارک باشه اولین قدمهای نازت. امیدوارم همیشه به سوی موفقیتهای بزرگ  و در راه صحیح قدم برداری و همیشه ثابت قدم و استوار باشی پسرم.  الهی آمین . دوست دارم عزیزم.نفسم.عشقم. ...
12 شهريور 1391

راداما ن جونم مریضه

سلام پسرکم. این روزا اصلا حال خوشی نداری. سه شب تب داشتی.  سرما خوردی پسرم. بردمت دکتر گفت چیز خاصی نیست.  نمیدونی تو این سه روز من چقد غصه خوردم برات. الهی قربونت برم که بس بی حال بودی از جات بلند نمیشدی در عوض مدام میخواستی من بچرخونمت جای اینکه خودت فضولی بکنی. دلم واست کبابه مامانی. انقد لاغر شدی. چند روزه اصلا غذا نمیخوری.فقط شیر میخوری. میوه و آب میوه و .... هم کم خوردی. 2 روز اول وقتی بهتدارو میدادم  بلافاصله بالا میآوردی. نه میشد دارو بدم بهت نه غذا. با دکتر مشورت کردیم  داروت رو عوض کرد. بابا که شیفت رفت خاله فاطی اومد پیشمون موند تا من تنها نباشم. خاله خیلی نگرانت بود. مدام ازت مراقبت میکرد. طف...
10 شهريور 1391

بازیگوش مامان

 رادمانم مشغول بازی تو اتاقش ....        برای دیدن ادامه عکسها لطفا ً به ادامه مطلب بروید.                  رادمان در حال کنجکاوی.  رادمان در حال فضولی . این پسرکم از باریکترین جاها هم نمیگذره . ببینین کجاست !!        اینم شیر خوردنش ساعت 1 شب ...
3 شهريور 1391

موضوعات خوشمزه

سلام قند عسلم.سلام شیرین مامان   میخوام امروز  یه سری از کارهای بامزه و خوشمزتو برات به یادگار بذارم. تا وقتی بزرگ میشی و این مطالبو میخونی بدونی چه شیطون بلایی بودی . حرفایی که  با شناخت و آگاهی کامل به زبون کوچمولوت میاری:  بابا (بابا جون ٰ بابا فرهاد) ماما ن (مامن و مامان جون) -  آتی (خاله فاطی) - امیییییین (دایی امین) عمه (عمه ها) - در در ( رفتن دردر) - چی چی (وقتی بغلت میکنم و میجرخونمت مدام میگی چی چی !!!!!! اینم واسه اینکه من همش ازت میپرسم این چیه اون چیه - )  پو پو پو (هنگام دیدن پو کوچولوی روی دیوار اٰاقت)  -  آبه (آب مبخوای)- مه ...
3 شهريور 1391

اطلاعیه مهم

رادمان طبق آخرین اخبار دیروز توسط پدر و مادرش کچل شد. به زودی عکسهای  این نی نی فضول ارائه میگردد. منتظر باشید.   ...
1 شهريور 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به می باشد